هوا غمگین و طوفانیست ، بارانی نمی آید قدم هایم به اَندامِ خیابانی نمی آید تنم میلرزد و آیینه در تصویر میلرزد چرا آرامشِ ساعاتِ بُحرانی نمی آید؟ دلم میخواست پُر باشد جهانِ خالی ام از تو ولی افسوس پُر بودن ، به لیوانی نمی آید نمک بر زخم هایم زد ، چه زنجیری به پایم زد برای بُردنم حتّی ، نگهبانی نمی آید همیشه چشم در راهم بیایی از سفر امّا کسی دیگر بجز فکرت به مهمانی نمی آید #سعید_شیروانی شعر ترازوی عدالت درجهان ما خراب است
شعر نمانده دانه وآبی در آشیانه من
دست تقدیر نبوده ست پریشانی ما
نمی ,آید ,، ,پُر ,هوا ,میلرزد ,نمی آید ,غمگین و ,و طوفانیست ,هوا غمگین ,پایم زد
درباره این سایت